آبگوشت چرم

قصه آبگوشت چرم

چرم: روزی مسافری از دیار غربت، در حالی که گرسنه بود و خسته، از رنج سفر به دیار آلن آباد رسید. به بازار که رسید، از هیاهو و رنگارنگی آن به وجد آمد.

گرسنگی و خستگی را فراموش کرد و مشغول قدم زدن در بازار شد. لباس هایی میدید که در شهر خود ندیده بود. مدتی به لباس ها خیره ماند تا بفهمد زنانه اند یا مردانه؟ ولی به نتیجه ای نرسید، چون طراحان لباس دیار آلن آباد آن قدر به توازن و تساوی جنسیتی اعتقاد داشتند که لباس های زنان و مردان را به یک شکل می دوختند.

وسایل و تجهیزاتی میدید که از ظاهر آنها مشخص نبود به چه کار می آیند، حال آنکه در دیار غربت، از ظاهر هر وسیله، کارایی آن مشخص بود. قابلمه، بشقاب یا چرخ نخ ریسی، هر کدام فریاد میزد به چه کار آید.

مسافر قصه ما همان طور مبهوت ومتحیر چشم می گرداند تا در گوشه ای از بازار چشمش به صحنه ای آشنا افتاد. مردی سبزپوش دیگی سیاه جلوی روی خود گذاشته بود که در آن آب جوشان بود و تکه های چرم که به خیال مسافر گوشت آمد. یادش آمد گرسنه است. پس به مرد سبز پوش گفت: «برادر، کاسه ای از این آب گوشت به من بده به یک قران.»

مرد سبزپوش پاسخ داد: «توای مسافر، بدان و آگاه باش که این آب گوشت نیست، پاره های چرمی است که می خواهم با آن کفش آلن آبادی بدوزم.»

مرد مسافر چانه خود را خاراند و گفت: شنیده بودم اهالی بلاد شما خسیس هستند، ولی باورم نشده بود!»

مرد سبزپوش گفت: «ای دل غافل، ما را بگو که عهد کرده بودیم کسی را غریب گیر نیاوریم و سر کارش نگذاریم! حال که سخت اصرار می کنی، بیا این کاسه آب گوشت را بگیر و صفا کن.»

بعد هم یک قران از مسافر گرفت و در جیب خود نهاد.

اما بشنوید از مسافر. مسافر بیچاره ابتدا آب گوشت را سرکشید تا به گوشتها برسد. وقتی تکه های چرم را دید، چون در دیار غربت از چرم برای کفش و سایر لباس ها استفاده نمی کردند، خیال کرد گوشتهای دیار آلن آباد چنین است و سعی کرد گوشت ها را به نیش بکشد و تکه تکه میل کند. اما هر چه سعی می کرد گوشت ها تکه نمی شدند و فقط صدای قیر و قور از آن ها بلند میشد!

مسافر گرسنه نگاهی به گوشتها (همان چرمهای خودمان) کرد و گفت: «قیری کنی، قوری کنی، پولی بالای تو داده ام و در نتیجه تو را میل خواهم کرد.»

این داستان را پدر بزرگم بارها برای من تعریف کرده بود و من خندیده بودم، ولی وقتی در مورد اشتباهات شناختی خودم به عنوان مدرس تفکر می کنم، متوجه میشوم من هم این اشتباه را مرتکب شده ام و خواهم شد، و ابتدا باید به خود بخندم. البته منظورم این نیست که آب چرم را سر کشیده ام و چرم را گاز زده ام! بسیاری از ایده ها و نظراتی که درباره کشورهای دیگر می خوانیم، همان چرمی است که الزاما نباید خورده شود و گاه به کار ما هم نمی آید.

به نظر گاردنر، هوش ریاضی تنها هوش موجود در انسانها نیست و همه ما هوش و استعدادهای خاصی در زمینه های گوناگون داریم. ما با شناخت انواع هوش، در واقع درگاه های یادگیری دانش آموزان را پیدا می کنیم.

میدانید که انواع هوش عبارت اند از:

هوش کلامی: توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظور؛

هوش ریاضی: توانایی انجام عملیات ریاضی؛ هوش فضایی: توانایی تفکر سه بعدی؛

هوش جنبشی: توانایی دستکاری اشیا و تبحر جسمی؛

هوش موسیقایی: حساس بودن نسبت به زیر و بم آهنگ، ریتم و تن صدا؛

هوش بین فردی: توانایی درک دیگران و تعامل مؤثر با آنها؛

هوش درون فردی: توانایی فهم خود؛

هوش طبیعی: مشاهده الگوهای طبیعت و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخت انسان؛

هوش وجودی: ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی و فلسفی تشخیص درگاه های یادگیری به مدرسان کمک می کند آنها با مشکلات آموزشی برخورد خلاق تر و مناسب تری داشته باشند.

براساس نظریه گاردنر، ما به عنوان آموزنده، باید روش آموزشی خود را در قالب های متنوعی پیاده کنیم که با درگاه های یادگیری دانشجویان یا هوش آنان متناسب اند.

برای مثال، در مورد دانشجویی که هوش موسیقایی خوبی دارد و در هوش میان فردی چنین نیست، قرار نیست ما او را راهنمایی کنیم به سراغ موسیقی برود و آن استعداد را بارور کند، بلکه لازم است با کمک هوش موسیقایی، آموزش هایی به او بدهیم که بر قابلیت های میان فردی اش بیفزاید.

از نظریه هوش های چندگانه گاردنر که گذر کنیم، یکی از اشتباهات ما به عنوان آموزش دهنده چرم، به دندان گرفتن نظریه ای است که قرار است به کفشی برای ما تبدیل شود. در عین حال قرار نیست ما با بسنده کردن به فکر یک نظریه پرداز، سیستم تفکر خودمان را تعطیل کنیم.

بنابراین، در برخورد با نظرات مختلف آموزشی اساتید، اولا لازم است آن نظریه را با توجه به مبانی و محیطی که به تدوین آن منجر شده اند، فهم کنیم. دوم اینکه باید آن را برای اجرا در محیط کار خودمان و با توجه به تفاوت مبانی و محیط، ارزیابی و ویرایش کنیم.

ولی قرار نیست از نظریه ای که برای ما کاربرد ندارد استفاده کنیم یا یک نظریه را در مسیری غیر از مسیری که برای آن طراحی شده است، استفاده کنیم و خرسند باشیم که در حال استفاده از نظرات جدید آموزشی هستیم.

صنایع چرم دلیر با سابقه بیش از نیم قرن تحربه درصدد آموزش هرچه بیتشر فرابند صفر تا صد چرم می باشد و امید است که قدم مفیدی در این مسیر برداشته باشد.

ص.ذوفن

Comments

3/5

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *